استفاده از نوآوری باز در استراتژی های کسب و کار : شواهد شرکت های نرم افزار فنلاندی Applying open innovation in business strategies: Evidence from Finnish software firms

1. مقدمه

تولیدکننده های نرم افزار همراه با قوانین خاصی ارائه شده اند که قوی تر از همیشه هستند و می توانند از محصولات خود به عنوان مالکیت معنوی با حق انحصاری و کپی رایت حفاظت نمایند (کوان و هاریسون ، 2001). شرکت با برقراری حقوق انحصاری برنامه های کاربردی جدید، نرم افزار در حال توسعه خود را برای جبران سرمایه گذاری های اش در R&D و توزیع محصول پیش بینی نموده و برای مدت طولانی درآمد زائی می نماید.

نرم افزار منبع باز (OSS)یک محصول عمومی می باشد که بطور خصوصی تولید شده و کد منبع آن را می توان توسط اینترنت دریافت و رایگان استفاده نمود. در تئوری، نباید به بسیاری از محصولات OSS تجاری بنگریم و گسترش OSS در آنها را ترجیحاً باید محدود نماییم، زیرا اقدامات OSS بر خلاف منطق اقتصادی با عدم استفاده از چارچوب قانونی برای ایجاد درآمد های انحصاری از محصولات انحصاری پیش می روند. با این حال، در واقع، تعداد پروژه های OSS (داوطلبانه و تجاری) ، اعم از آنهایی که بر خدمات شهری کوچک متمرکز شده اند تا برنامه های راه اندازی دستگاهی که هدف شان توسعه بسته های بزرگ و پیچیده ، مانند Apache ، Open Office وMySQL می باشد، به طور مداوم در حال افزایش می باشد. OSS ثابت نموده است که حالتی ماندگار از نوآوری و تولید نرم افزار می باشد: برخی از پروژه های OSS سهم قابل توجهی از بازار رقبای تجاری را تسخیر نموده و ویژگی ها و عملکردی بدیع را معرفی می نمایند. سیستم عامل لینوکس، که در اصل توسط فین لینوس توروالدز ایجاد شده، نمونه ای از یک محصول OSS می باشد که با موفقیت توسط محصولات انحصاری رقیب (مانند سیستم های عامل مایکروسافت) رقابت می کند و به طور مداوم توسط جامعه بزرگی از برنامه نویسان و کاربران بهبود یافته است. در چند سال گذشته، توسعه OSS به سرعت از یک مدل کاملاً تحریک شده توسط انجمن توسعه دهندگان و برنامه های کاربردی اساساً پشتیبانی شده توسط محیط دانشگاهی به سوی محیط تجاری تغییر مسیر داد، بطوریکه بسیاری از شرکت های نرم افزاری استراتژی های کسب و کار مبتنی بر عرضه OSS را اتخاذ نمودند. امکانات ارائه شده توسط OSS توانست SMEهای جدید ارائه دهنده محصولات و خدمات را با استفاده از محصولات رایگان جلب نماید. نکته مهم این است که OSS به مدل های کسب و کار و استراتژی شرکت های بزرگ، از جمله بازیگران صنعتی بزرگ چون IBM، Oracle، Philips، Nokia و SAP تغییر شکل داده است و هرکدام از این ها را برای ادغام برنامه های کاربردی OSS در فعالیت هایR&D ، محصولات و خدمات اصلی انتخاب کرده است.

متون گسترده ای در مورد نرم افزار متن باز وجود دارد که بر جنبه های فنی و تجاری برنامه های OS (ریموند، 2001؛ فلر و فیتزجرالد، 2002؛ فینک ، 2003) و با جایگزینی برنامه های انحصاری با برنامه های کاربردی معادل OSS ، بر اثرات صرفه جویی در هزینه حاصل تمرکز می نماید(به عنوان مثال، به فیتز جرالد و کنی، 2003 نگاه کنید). اخیراً اقتصاددانان تجزیه و تحلیل مکانیزم های اقتصادی را آغاز نمودند که زمینه ساز جوامع نرم افزار متن باز و محرک هایی می باشد که به گسترش OSSکمک می نماید. به عنوان مثال، لرنر و تیرول(2005) ویژگی های مجوزهای OSS را با استفاده از داده های40000 پروژهOSS بررسی نمودند. آنها نتیجه گیری کردند که پروژه های آماده به کار شده برای کاربران نهایی تمایل دارند تا مجوز های نسبتاً محدودی داشته باشند، در عین حال به شوی توسعه دهنده ها، اینترنت یا سیستم های عامل تجاری ای تطبیق یافته اند که از شرایط کمتر محدودی استفاده می نمایند. بوناکرسی و روسی (2003) در مورد شرکت های ایتالیایی که راه حل های متن باز را عرضه و اجرا می نمایند، نظرسنجی ای با مقیاس بزرگی انجام دادند. آنها آنالیز نمودند که چگونه منابعی با انگیره های مختلف (مربوط به جنبه های اجتماعی، اقتصادی و فنی) دخالت توسعه دهندگان مختلف در فعالیت های OSS را تعیین می نماید. با این حال، هدف این مطالعات اغلب شناسایی ساختار درونی جوامع OSS و انگیزه های افراد درگیر در آنها می باشد.

برخی از مطالعات تجربی اخیر استراتژی های مدل کسب و کار OSS در شرکت ها را مشخص کرده اند (به عنوان مثال، به بوناکرسی و همکاران، 2006 نگاه کنید). تحقیق بوناکرسی و همکاران (2006) بر این امر دلالت دارد که شرکت هایی که استراتژی کسب و کار مبتنی بر OSS را اتخاذ نموده اند، تمایل دارند تا یک مدل کسب و کار ترکیبی متشکل از OSS و عرضه نرم افزار انحصاری را انتخاب نمایند. در ادامه دریافتند که میزان گستردگی استراتژی کسب و کار یک شرکت، بطور منفی به هزینه های تغییر(switching cost) در عرضه و اثرات شبکه ای تقاضا مربوط می شود، نه به اندازه شرکت. مطالعه تجربی اخیر کوسکی(2005) که به بررسی انتخاب محصول و نوع مجوز در شرکت های فنلاندی OSS می پردازد، به کار ما نزدیک می باشد. او نتیجه می گیرد که شرکت هایی که بر ارائه خدمات متمرکز می شوند، تمایل دارد تا محصولات خود را تحت مجوزOSS عرضه نمایند، در حالی که شرکت های متعلق به یک گروه یا شرکت های منفرد تمایل دارند در انتخاب محصول خود بر نرم افزار انحصاری «سنتی» تکیه نمایند. علاوه بر این، تمایل و مشارکت بازار در پروژه های توسعه OSS بر صدور مجوز محصولات نرم افزاری منحصر به فرد تاثیر می گذارد، به طوری که شرکت هایی که در حال توسعه محصولات خود به عنوان OSS می باشند، غالب اوقات تمایل دارند مجوزی از نوع OSSرا انتخاب نمایند.

هدف از مطالعه تجربی ما، روشن شدن انتخاب OSS به عنوان یک استراتژی تجاری توسط تجزیه و تحلیل تفاوت های بین شرکت های نرم افزاری می باشد که تصمیم به عرضه محصولات و/ یا خدمات OSS دارند یا تنها راه حل نرم افزاری انحصاری ارائه می دهند. شرکت هایی کهOSS را در محصولات شان ترکیب می نمایند (یا کاملاً یا به عنوان بخشی از استراتژی ترکیبی) بعنوان شرکت های OSS مشخص شده اند و شرکت هایی که صرفاً نرم افزار انحصاری ارائه می نمایند به عنوان شرکت های غیر OSS تفکیک شده اند. رویکرد ما متفاوت ازتمایزات تحلیل شده توسط بوناکرسی و همکاران (2006) و کوسکی (2005) در استراتژی های شرکت های OSS می باشد، لذا ما با گنجاندن شرکت های OSS و غیر OSS در مجموعه داده های مان بر روی تفاوت های این دو تمرکز می نماییم. علاوه بر این، کوسکی(2005) از داده های موجود در مورد سطح محصول 18 محصول مختلف استفاده نمود، در حالی که ما بر تجزیه و تحلیل های موجود در سطح شرکت تمرکز می نماییم.

مطالعات موردی متعددی بررسی می نمایند که چرا برخی از شرکت های نرم افزاری عرضه محصولات و خدمات OSS را انتخاب کنید، در حالی که برخی استراتژی های ترکیبی را اعمال می نمایند که در آن بخشی از ویژگی های محصول گسترش یافته و بصورت OSS ارائه شده است و مابقی انحصاری مانده یا صرفاً از استراتژی هایی با عرضه انحصاری استفاده می نمایند (مک کلوی، 2001). وست (2003) در پاسخ به افزایش هزینه های R&D و فشارهای رقابتی تولید کننده های نرم افزار و سخت افزار، بر روی تغییر بر IBM ، Apple و استراتژی های Sun از توسعه سیستم های عامل انحصاری ترکیبی، لینوکس و سیستم های عامل مبتنی بر سولاریس(Solaris-based) مطالعه نمود. هاریسون و کوان (2004) شرح می دهند که چگونه استراتژی های شرکت های مختلف، توسط سهم ویژگی های توزیعیOSS ، تاثیر سودآوری شرکتها و کارائی محصولات شان اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از مدل شان نشان می دهد که شرکت هایی که به دنبال سودجوئی غیرمتعارف می باشند، استراتژی های ترکیبی را اتخاذ نموده و سهم ویژگی های OSS در محصولات خود را هنگامی افزایش می دهند که درآمدهای ناشی از خدمات تکمیلی و ویژگی ها افزایش یابد.

از تجزیه و تحلیل سیستماتیک داده ها (یعنی تجزیه و تحلیل اقتصاد سنجی) برای روشن نمودن اتخاذ استراتژی های مختلف عرضه نرم افزار استفاده نمودیم. برای بررسی میزان تفاوت موثر بر ویژگی های شرکت های مختلف در انتخاب استراتژی های تجاری OSS در بخش نرم افزار، از داده های جمع آوری شده از 170 شرکت نرم افزاری فنلاندی استفاده می نماییم. همچنین در مطالعه مان تأثیر ظرفیت جذب (یعنی قابلیت جذب، اعمال و دریافت منافع تجاری از اطلاعات یا نوآوری ایجاد شده در خارج از مرزهای شرکت؛ کوهن و لوین، 1990) در اتخاذ استراتژی های تامین مبتنی بر OSS را ارزیابی می یابیم. ظرفیت جذب نقش مهمی در این زمینه ایفا می نماید، بطوریکه دسترس پذیری کد منبع OSS و برنامه های کاربردی عملاً این اختیار را به هر کاربر اینترنت می دهد تا آنها را دانلود کند و اقدام به توسعه نرم افزار یا ارائه خدمات می نماید. به طور معمول تفسیر و استفاده از برنامه های نرم افزاری و کد منبع آنها مستلزم دانش قابل توجه و تجربه بلند مدتی می باشد که اکثر کاربران نهایی آن را ندارند. بهره برداری تجاری از OSS مستلزم آموزش، تجربه و مهارت های همگون سازی خاص است. این صلاحیت ها نقش به ویژه مهمی را در تولید محصولات مبتنی بر OSS جدید و فن آوری های ایجاد کننده مهارت قبلی که در داخل و در میان سازمان ها و جوامعOSS به اشتراک گذاشته شده، ایفا می نمایند.

این مقاله به شرح زیر سازماندهی شده است. بخش 2 در پرتو ادبیات اقتصادی، به بحث در مورد استراتژی های کسب و کار شرکت های نرم افزاری می پردازد. بخش 3 داده های ما و روش تحقیق را نشان می دهد. بخش 4 نتایج برآورد را مطرح می نماید و بخش 5 نتیجه گیری می کند و خلاصه ای از یافته های اصلی ما ارائه می دهد.

2. استراتژی های نرم افزاری کسب و کار

جهت مشاهده متن کامل، فایل ترجمه را دانلود نمایید.

ظرفیت جذب شرکت، به معنای توانایی آن برای جذب، اعمال و دریافت منافع تجاری از اطلاعات خارجی یا نوآوری تولید شده در خارج از مرزهای آن می باشد (کوهن و لوین، 1990) که محتملاً یکی از عوامل مهم و موثر بر پذیرش عرضه OSS به عنوان یک استراتژی کسب و کار می باشد. با وجود اینکه ظرفیت جذب اساساً یک مفهوم کیفی می باشد نه یک اصطلاح کمی، می توان آن را به بسیاری از جنبه های سازمان و فعالیت های آن نسبت داد. هنگامی که پیچیدگی های فنی دانش بسیار بالا می باشد و اکثر کارکنان فاقد ظرفیت جذب لازم می باشند، حتی اگر این دانش بتواند برای شرکت مفید باشد، محتملاً از آن صرف نظر می نمایند. به دنبال این استدلال، زمانی که ظرفیت جذب افزایش یابد، منافع حاصل از نوآوری های خارجی (یعنی، OSS ) نیز افزایش می یابد و این امر توسط شرکت اجرا می شود. در نتیجه، زمانی که سطح شرکت توسط ظرفیت جذب افزایش یابد، انتظار داریم که پذیرش فن آوری خارجی و شیوه های کسب و کار - در این مورد OSS – میزان جذب بالاتری داشته باشد.

سرمایه فکری شرکت، عامل تعیین کننده مهم و مؤثر بر ظرفیت جذب شرکت و توانایی آن برای استفاده و احتمالا توسعه بیشتر می باشد که شامل سرمایه انسانی و دارایی فکری می باشد. استفاده استراتژیک از OSS نه تنها مستلزم مهارت های ( محاسبات) فنی ای می باشد که به طور مشابه در توسعه نرم افزار انحصاری نیز مورد نیاز هستند، بلکه مستلزم دانش خاص OSS در مسائل حقوقی خاص و شیوه های تجاری نیز می باشد. این شیوه ها به طور معمول با توجه به تازگی ترکیب OSS در مدل های کسب و کار، شامل میزان زیادی عدم قطعیت می باشند.

سطح آموزش کارکنان تقریباً کیفیت و مهارت های آنها راتعیین می کند و اغلب برای سنجش سرمایه انسانی شرکت مورد استفاده قرار می گیرد. شواهد تجربی نشان می دهد که توسعه پروژه های بزرگ OSS اساساً در موسسات تحقیقات علمی و عمومی آغاز شده اند. در عوض، به نظر می رسد که در شرکت ها استراتژی هایی ممکن باشند که در آن دارندگان مدرک تحصیلی بالا استخدام شده و به احتمال زیاد استراتژی های مبتنی بر OSS را اجرا می نمایند. پیاده سازی. ما از سهم کارکنانی استفاده می نماییم که در سطح آموزش کارکنان شرکت (EDUCمتغیر)، دارای حداقل مدرک دانشگاهی می باشند.

اغلب برای ترویج استفاده از فن آوری های جدید نیاز به مهارت های فنی و مدیریتی خاص می باشد. توسعه دهندگان نرم افزار، بخش مهمی از سرمایه انسانی متخصص می باشندکه به عنوان « عامل تغییر» عمل می کنند و توسعه OSS در شرکت را ترویج می دهند. به نظر می رسد که شرکت هایی با توسعه دهندگان بیشتر بطور محتمل تری استراتژی های مبتنی برOSS را اتخاذ می نمایند. این پیش بینی مبتنی بر انگیزه های متعدد برنامه نویسان و مهندسان می باشد. اولاً، توسعه فن آوری های جدید و ویژگی های عملکردی و ارائه راه حل هایی برای مشکلات چالش برانگیز فن آوری، می تواند بطور عقلانی برای برنامه نویسان رضایت بخش باشد( بروکس، 1995). انگیزه هایOSS ، بیشتر توسط دسترس پذیری کد منبع برنامه برانگیخته شده اند. انگیزه های مبتنی بر فن آوری (که اغلب به عنوان «رضایت از خود» اشاره شده و در آن کارکنان توسط انجام وظایف فنی پیشرفته و پیچیده استنتاج می شوند) معمولاً قوی تر از انگیزه های برگرفته از سود هستند (لرنر و تیرول، 2002 ؛ قوش و همکاران، 2005) . (نیاز به دانلود ترجمه) بنابراین، محتملاً برنامه نویسان شرکت را ترغیب می نمایند تا از استراتژی مبتنی برOSS حمایت نمایند، تا بتوانند توسط آن به کارائی برنامه ها بیافزایند و به طور مداوم توسط سیاست های انحصاری ، حرفه ای های دیگر را به چالش بکشند.

دوماً، بلندهمتی برنامه نویسان برای اعمال OSS در محل کار شان توسط یادگیری هدایت شده است. عملکرد پروژه های OSS به عنوان انجمن های تجارب(communities of practice) و افشای کد منبع، برنامه نویسان را قادر می سازد تا دانش گران بهائی کسب نمایند و مهارت های خود را از طریق کار انجام شده توسط دیگران توسعه دهند. سوماً، برنامه نویسان بیشتر بطور آرمانی دارای انگیزه شرکت در پروژه های OSS بود و از طریق آنها به جوامع توسعه دهندگان نرم افزار و کاربران کمک می کنند و منافع و مهارت های حرفه ای آنها را ابراز می نمایند. چهارماً، توسعه دهندگان OSS برای پیشرفت های خود اعتبار دریافت می نمایند و می توانند در شرکت ها و جامعه کاری شهرت یابند، در نتیجه چشم انداز شغلی شان در آینده بهبود می یابد. تاثیر توسعه دهندگان بر استراتژی شرکت را از طریق متغیر DEVELOPER ارزیابی می نماییم ، این متغیر سهم توسعه دهندگان نرم افزار را در میان کارکنان شرکت کنترل می نماید.

مالکیت معنوی شرکت ها شامل آثار دارای حق چاپ، علائم تجاری و اختراعات ثبت شده می باشد. شرکت ها سهام هنگفت مالکیت معنوی خود و به طور معمول مدیریت دارایی های شناختی خود را بطور موثری مدیریت می نمایند و از این رو فرض شده است که دارای درجه بالاتری از ظرفیت فکری می باشند که این امر آنها را قادر به ایجاد منافع بیشتر از دانش اکتسابی می نماید. بنابراین، انتظار داریم که شرکت هایی که دارای سهام مالکیت معنوی بیشتری می باشند، اتخاذ کنندگان اولیه خلاقیت و نوآوری، از جمله روش های متن باز (Open Source) و برنامه های کاربردی باشند.

جهت مشاهده متن کامل، فایل ترجمه را دانلود نمایید.

ما پیش بینی می نماییم که شرکت هایی که دارای سرمایه های فکری زیادی می باشند(یعنی سرمایه انسانی و مالکیت معنوی ) بطور محتمل تری OSS را اتخاذ می نمایند و فرضیه های زیر را می آزمایند:

فرضیه 1.الف. تمایل به اتخاذ استراتژی های مبتنی بر OSS با سهم دارندگان مدرک پیشرفته استخدام شده در شرکت افزایش می یابد.

فرضیه 1.ب. تمایل به اتخاذ استراتژی های مبتنی بر OSS با سهم توسعه دهندگان استخدام شده در شرکت افزایش می یابد.

فرضیه 1.ج. اتخاذ استراتژی های مبتنی بر OSS بطور مثبتی با حجم مالکیت معنوی شرکت رابطه دارد.

شرکت های جدید، اغلب بهترین بهره برداران از فرصت های تجاری جدید، از جمله اختراعات (به طور بالقوه) رادیکالی می باشند که مدل های تجاری قدیمی و تکنولوژی های منسوخ شده را ایجاد می نمایند. تئوری اقتصادی سازمان صنعتی نشان می دهد که ممکن است متصدیان در برابر تغییرات فنی مقاومت می نمایند، دلیل این امر نه تنها عدم توانایی برای اعمال روش ها و تکنیک های جدید می باشد، بلکه عمدتاً به دلیل است که آنها تلاش می نمایند تا از اوراق سازی جایگاه های موجود در بازار و سرمایه گذاری های شان در محصولات، امکانات و قابلیت ها اجتناب نمایند (آرتور، 1989؛ نمونه های مختلف در زمینه های مختلف فن آوری را می توان در موارد ذیل دریافت: دیوید، 1985؛ کوان، 1990؛ کوان، 1991). متصدیان در مورد عرضهOSS ، از اوراق سازی جریان های درآمدیشان توسط راه حل های نرم افزاری انحصاری موجود می ترسند.

علاوه بر این، هر چند ممکن است که شرکت های بزرگتر با توجه به سرمایه و دارایی های شناختی زیادشان بهتر قادر به اتخاذ مدل کسب و کار نوآورانه باشند، بینش بر اقتصاد تکاملی نشان می دهد که شرکت های قدیمی تر تمایل دارند بر تجربه قبلی تکیه نمایند و با وجود تغییرات در محیط تجاریشان در را به روی استراتژی های بازار های قدیمی تر و روش های اثبات شده می بندند. شرکت های جدیدتر به طور معمول در پذیرش استراتژی ها و شیوه های داخلی شان در محیط در حال تغییر، انعطاف پذیرتر می باشند (نلسون و وینتر، 1982). شرکت هایی که نمی توانند خود را با فرایندهای سازمانی شان وفق دهند و ذخیره قابلیت های فنی شان را به روز نمی کنند، با دانشی منسوخ باقی مانده و در رسیدن به رقبایی با فن آوری های پیشرفته با شکست مواجه خواهند شد(هندرسون، 1999). در نتیجه، شرکت های قدیمی تر تحت شرایط مجوز OSS تمایل بیشتری به ارائه محصولات و خدمات شان خواهند داشت و احتمال پذیرش استراتژی مبتنی بر OSS توسط آنها نسبت به شرکت هایی که اخیراً تاسیس شده اند، کمتر است.

ما سن شرکت را توسط (لگاریتم) سال تأسیس آن (ESTABL YEAR) اندازه گیری می کنیم و فرضیه های زیر را شکل می دهیم:

فرضیه 2 . تمایل شرکت به اتخاذ استراتژی های عرضه OSS با سن کاهش می یابد.

جهت مشاهده متن کامل، فایل ترجمه را دانلود نمایید.

با این حال، بازارها، شاهد آن هستند که بازیگران بزرگ و مختلف از قبیل IBM نیز استراتژی کسب و کار مبتنی بر OSS را اتخاذ نموده اند. معمولاً دلیل زمینه ساز شرکت های نرم افزاری بزرگ برای توزیع محصولات OSS بسیار متفاوت از دلایل شرکت های کوچک و تازه وارد در بازار می باشد. شرکت های بزرگ، بر خلاف تازه واردین بازار و شرکت های کوچک، مطابق محصولات و/یا خدمات انحصاری موجود شان دارای جریان های درآمد قابل توجهی می باشند و انتشار فن آوری های آنها در قالب نرم افزار متن باز، این جریان درآمد را اوراق می نماید. با این حال، این استراتژی در صورتی می تواند سودآور باشد که فن آوری شرکت گسترشده تر شود و یک استاندارد عملی را شکل دهد و شرکت می تواند از سازش پذیری آن استفاده نماید (زیرا نیازی به انطباق محصولات آن با برخی از استاندارد های دیگر نیست) ، توسط جامعه OSS فن آوری را بهبود داده و از فروش محصولات و خدمات مرتبط، درآمد داشته باشد (به عنوان مثال، برای بحث مفصل تر در مورد شرکت منفرد به وست و کالاگر ، 2006 نگاه کنید) . علاوه بر این، اتخاذ OSS می تواند موجب ایجاد حسن نیت شده و در ادامه مبنای توزیع و تقاضای مشتری شرکت را افزایش دهد و مشتریان OSS می توانند به خریداران دستورات انحصاری این شرکت تبدیل شوند (مانندSun که اعلام نمود فروش نرم افزار آن در طول سالی که نرم افزار رایگان را نمودند، حدود 13% رشد داشته است). همچنین، شرکت های بزرگ می توانند مبنای توزیع مشتری شان را با عرضه ، همچنین با راه حل های انحصاری قیمت بالایشان و همچنین جایگزین های کم هزینه OSS حفظ یا حتی افزایش دهند (به عنوان مثال، تصمیم IBM برای به دست آوردن و ارائه Gluecode OSS در کنار WebSphere انحصاری ).

متغیر SIZE، مرتبه بزرگی حجم معاملات شرکت می باشد و اندازه شرکت را دریافت می نماید(برای شرح جزئیات به جدول 1 نگاه کنید). به دنبال بحث بالا و دیدگاهی که معمولاً بر اساس مشاهدات دنیای واقعی در مورد ادبیات OSS بیان شده، انگیزه های بسیار زیادی برای اتخاذ استراتژی کسب و کار مبتنی بر OSS شرکت های کوچک وجود دارد، لذا فرضیه زیر را ایجاد می نماییم:

فرضیه 3 . تمایل به اعمال استراتژی های عرضه مبتنی بر OSSبا اندازه شرکت کاهش می یابد.

ساختار مالکیت شرکت ها نیز می تواند بر استراتژی های OSS اتخاذ شده تاثیر بگذارد. فرایندهای تصمیم گیری شرکت های خانوادگی تا حد زیادی متفاوت از شرکت های دیگر است( شولز و همکارانش ، 2001). شرکت های خانوادگی به طور معمول مشکلات کمتری با انگیزه های مدیریتی شرکت سهامی با مالکیت گسترده دارند، زیرا صاحب یا مدیر آن، به علت موقعیت مهم سهامداران شان، به دقت بر فعالیت های مدیران نظارت می نماید. در نتیجه، شانس اینکه مدیران سرمایه گذاری هایی نمایندکه فاقد بهترین منافع برای شرکت باشد و منافع شخصی مانند فرصت های شغلی بهبود یافته برای خودشان فراهم نماید، کمتر است. از سوی دیگر، مدیران شرکت های نرم افزاری با مالکیت گسترده هزینه های کامل تصمیم گیری های استراتژیک خود را تقبل نمی کنند. آنها می توانند به شخصه، از لحاظ دانش ، تجربه و گسترش فرصت های جدید شغلی، از اتخاذ استراتژی های عرضه OSS بهره مند شوند. از این رو، محتملاً می توانند بیشتر از مدیران شرکت های خانوادگی («صاحبان مدیر») استراتژی های OSS را اعمال نمایند.

استراتژی های عرضه OSS را می توان برای مشخص کردن دانش و قابلیت های نوآورانه و با ارزش سرمایه گذاران بالقوه ای اتخاذ نمود و این امر می تواند ارزش(آتی) شرکت را افزایش دهد. این امر به ویژه برای شرکت سهامی با مالکیت گسترده و سهامداران کوچک یا شخصی اهمیت دارد. علاوه بر این، شرکت های خانوادگی و شخصی بیشتر از شرکت سهامی با مالکیت گسترده تمایل به خطرگریزی دارند، زیرا ثروت خصوصی مدیر مالک اغلب به سرمایه شرکت گره خورده است. بنابراین، نظر به اینکه کسب و کار OSSیک مدل کسب و کار جدید و یک سرمایه گذاری نسبتاً پر ریسک با بازده بسیار نامشخص است، شرکت های خانوادگی معمولاً تمایل بیشتری به اتخاذ استراتژی های عرضه OSS دارند.

کوسکی (2005) نشان می دهد که شرکت های خانوادگی نرم افزار که مدل کسب و کار OSS را اتخاذ نموده اند بیشتر از شرکت سهامیOSS با مالکیت گسترده تمایل به عرضه محصولات نرم افزار انحصاری یا استراتژی های OSS ترکیبی سوگیری شده در جهت تامین راه حل های انحصاری دارند. بنابراین، انتظار داریم که شرکت های خانوادگی و شخصی استراتژی های انحصاری «محض» را بیشتر از استراتژی های OSS و ترکیبی اعمال نماید. در تجزیه و تحلیل ما، متغیر ساختگیFAMILY OWN بین شرکت خانوادگی و شرکت سهامی با مالکیت گسترده تمایز قائل است. بر این اساس، فرضیه زیر را ایجاد می نماییم:

فرضیه 4. شرکت های خانوادگی محتملاً کمتر از شرکت های دیگر، استراتژی های عرضه OSSرا اعمال می نمایند.

جهت مشاهده متن کامل، فایل ترجمه را دانلود نمایید.

فرضیه 5 . تمایل شرکت به اتخاذ استراتژی OSS با تنوع بیشتر در خدمات افزایش می یابد.

برای ارزیابی تاثیر ارائه خدمات در تصمیم برای اتخاذ استراتژی عرضه OSS از دو نوع متغیر استفاده می نماییم. نخست، مرتبه بزرگی انواع خدماتی را اندازه می گیریم که در آن هر شرکت متغیر SERVICE VARIETY را ارائه می دهد. این مرتبه بزرگی با جمع تعدادی از خدمات ارائه شده توسط این شرکت عددی را در مقیاس 0-11 دریافت می نماید(یعنی، اگر یک شرکت هیچ خدماتی ارائه ندهد، عدد 0 را دریافت می نماید و اگر خدمات موجود در تمام مقوله های نمونه را ارائه دهد عدد 11 را دریافت می کند) . در ثانی، انواع خدمات خاص موثر بر اتخاذ استراتژی کسب و کارOSS را آزمایش می نماییم. برای این منظور، از متغیرهای ساختگی استفاده می کنیم که 11 مقوله خدماتی را نشان می دهد که در نمونه ما توسط شرکت های اعمال شده اند (برای شرح مفصلی انواع خدمات به جدول 1 نگاه کنید).

3. تجزیه و تحلیل تجربی

داده ها توسط نظرسنجی اینترنتی در نوامبر 2004- فوریه 2005 جمع آوری شدند. 591 شرکت نرم افزاری فنلاندی از طریق پست الکترونیکی وارد این مطالعه شدند و از آنها خواسته شد به پرسشنامه موجود در وب سایت ما پاسخ دهند. این اطلاعات شامل پاسخ های 170 شرکت می باشد (نرخ پاسخی در حدود 30 ٪) ، که از حدود 8 % تمام شرکت های نرم افزار فنلاند جمع آوری شد. به منظور ارزیابی نقش نمونه های مان در رابطه با اطلاعات مربوط به نرم افزار فنلاندی بخش کسب و کار موجود توسط منابع دیگر، ویژگی شرکت های نمونه برداری شده مان را با نرم افزار فنلاندی شرکت های کسب و کار محصول که توسط نظرسنجی صنعت نرم افزار ملی (NSIS) در سال 2004 توسط دانشگاه فناوری هلسینکی ایجاد شده، مقایسه می نماییم (به جوکینن و همکاران، 2004 نگاه کنید). به طور میانگین، 118 (متوسط 8 ) کارمند در هر شرکت در نمونه ما وجود دارد. NSIS نیز با میانگین 123 کارمند در هر شرکت (میانه 9.5) نسبتاً مشابه آن بود. میانگین سن شرکت در نمونه ما حدود 9 سال(میانه 8) بود که در مقایسه با نظرسنجی NSIS کمی پایین تر است و دارای میانگینی برابر 11.2 و میانه ای برابر 10 می باشد. بنابراین، نمونه ما تقریباً قابل مقایسه با NSIS مربوط به اندازه و سن شرکت ها می باشد.

در نمونه ما، 73 شرکت محصولات و/ یا خدمات OSS را عرضه می نمایند و 97 شرکت نرم افزاری یا خدماتی صرفاً انحصاری ارائه می نمایند. هفت شرکت تولید کننده نرم افزار های انحصاری در گذشته محصولات و خدمات OSS را ارائه نموده بودند، اما فعالیت های OSS خود را ادامه ندادند.

به طور میانگین، شرکت هایOSS دارای توسعه دهندگان و کارکنانی نسبتاً بسیار با سواد تر از شرکت هایی می باشند که راه حل های انحصاری ارائه می دهند. شکل 1 سرمایه انسانی (یعنی سهم توسعه دهندگان و کارمندان دارای مدرک دانشگاهی) OSS و شرکت های انحصاری را با هم مقایسه می کند. در حدود 61 ٪ (57٪) از کارکنان شرکت های OSS (غیرOSS ) دارای مدرک دانشگاهی، معمولاً مدرک لیسانس یا فوق لیسانس و کمتر از 2 % دارای مدرک دکترا می باشند. در حدود 60٪ (53٪) از دارندگان مدرک در شرکت های OSS (غیرOSS )، توسعه دهنده هستند. اهمیت آماری این مشاهدات در مدل های تجربی مورد آزمایش قرار گرفته است.

سهم نسبتاً کمی از شرکتها در نمونه ما برای اختراعات ثبت شده در فنلاند ایالات متحده (به ترتیب 10 ٪ و 11٪ از شرکت های غیر OSS و OSS) استفاده شده است. حرکت نرم افزار متن باز(Open Source) به شدت با اختراعات نرم افزاری ثبت شده و بطور کلی با همه اختراعات ثبت شده ارتباط متناقض دارد، در عین حال برخی از شرکت ها که راه حل های OSS را ارائه می دهند، در تشکیل سهام مالکیت معنوی شرکت هایی که نرم افزار های انحصاری را توسعه و عرضه می نمایند، فعال است. جالب توجه است، یکی از شرکت های OSS به طور میانگین 0.35 برنامه ثبت شده را در فنلاند بایگانی نمود، در حالی که شرکت های غیر OSS تنها 0.09 برنامه ثبت شده را بایگانی کردند. ارائه دهندگان راه حل های انحصاری بیشتر از شرکت های OSS دارای برنامه های با علامت تجاری می باشند: حدود 19 % از شرکت های غیر OSS برای علائم تجاری با 0.59 علامت تجاری در هر شرکت اعمال شده اند، در مقایسه 10 % از شرکت های OSS برای علائم تجاری با 0.31 علائم تجاری در هر شرکت اعمال شده اند (شکل 2).

جهت مشاهده متن کامل، فایل ترجمه را دانلود نمایید.